کاربر مهمان خوش آمدید

ناشر مجموعه کتابهای به سوی موفقیت در حوزه های مختلف-مجری و برگزار کننده هزاران نمایشگاه کتاب

سبد خرید  ( 0 )

نماینده رسمی و انحصاری شرکت پدرپولدار(RICHDAD) در ایران و تنها تولید کننده و ارایه دهنده خدمات پشتیبانی

کتابها و بازیهای رابرت کیوساکی در خاورمیانه

 

سبد خرید
 

آیا می دانید مزار جبار باغچه بان کجاست؟


آیا می دانید مزار جبار باغچه بان کجاست؟

 
لک لک‌ها روی در سفید رنگ کهنه و قدیمی رو در روی هم نشسته‌اند. روی دری که بسته است اما جبار باغچه‌بان در آن سویش در میان سنگفرش‌های قدیمی خفته. کفتر‌های چاهی و قمری‌های محله چشمه علی شهر ری از روی دیواره چندین هزار ساله چشمه علی بلند می‌شوند و روی قبر باغچه‌بان می‌نشینند. کاج های بلند با قامتی استوار در دو سوی مزار او به ادب ایستاده اند و با زبان بی زبانی همصدا با باد هر صبح و عصر فاتحه ای نثار روح این نقاش عالم سکوت می کنند. صاحبخانه نیست. خانه‌ای که قبر باغچه‌بان به‌دیوارهای در حال ریزش آن اعتبار بخشیده است.
به گزارش آذپرس؛ ساکن اصلی خانه‌ای که در حقیقت آرامگاه باغچه‌بان است پیرزنی است که اغلب در خانه‌اش نیست و انگار شب‌ها برای خوابیدن به این خانه می‌آید. کلید خانه در دست «فرح خانم» است. فرح خانم می‌گوید: «اینجا ملک شخصی و آرامگاه خانوادگی آقای اشتری است. آقای باغچه‌بان از خانواده آقای اشتری خواسته که در اینجا دفن شود. حتی آقای اشتری می‌گفته که آقای باغچه‌بان خودش آمد و محل دفنش را دقیقا مشخص کرد.»
آرامگاه باغچه‌بان با اینکه ثبت تاریخی شده در حال تخریب است. شهرداری منطقه ۲۰ تهران سال‌هاست که می‌کوشد با جلب رضایت همسایه‌ها و با خرید خانه‌های اطراف این آرامگاه را مرمت و بازسازی کند، اما هنوز موفق به این کار نشده است. کارشناس شهرداری این منطقه می‌گوید که همسایه‌ها همین که متوجه شدند خانه‌هایشان در طرح بازسازی قرار گرفته قیمت خانه‌ها را افزایش دادند. از طرف دیگر میراث فرهنگی هم همکاری لازم را برای اجرای این طرح انجام نمی‌دهد. کارشناس شهرداری اطمینان می‌دهد که اگر شرایط این خانه همینطور ادامه پیدا کند آرامگاه باغچه‌بان در معرض تخریب جدی قرار می‌گیرد.
عضو شورای محله چشمه علی هم در این باره می گوید: مالکیت محلی که مقبره باغچه‌بان در آن واقع شده است با فردی به نام اشتری است و ما به دنبال این هستیم که با وی صحبت کنیم و عملیات بازسازی مقبره را انجام دهیم. وی می افزاید: طبق توافق با شورای محل، طرح بازسازی مقبره باغچه بان ارائه شده است که کف آن را سنگفرش کرده و برای آن سقف بزنیم و همچنین دیوار دور آن را سیمان کنیم.
نام خانوادگی مرحوم جبار باغچه‌بان، عسگرزاده بود. او بعدها به مناسبت تاسیس اولین کودکستان در تبریز به نام «باغچه اطفال»، نام خانوادگی خود را به باغچه‌بان تغییر داد. در همان کودکستان بود که باغچه‌بان به فکر تعلیم و تربیت بچه‌های ناشنوا افتاد. بر اساس دست‌نوشته‌هایی که از خودش باقی مانده، این کار با تمسخر اطرافیانش روبه رو شد: «وقتی فکر تعلیم و تربیت کودکان ناشنوا را با رئیس فرهنگ وقت تبریز در میان گذاشتم با تعجب او روبه رو شدم و مورد تمسخر قرار گرفتم. رئیس فرهنگ به من گفت: «اگه راست می‌گویی بیا و به بچه‌های سالم تبریز فارسی یاد بده، درس دادن به ناشنوایان پیشکش!»
با این حال باغچه‌بان تا یک سال بعد به سه کودک ناشنوا خواندن و نوشتن آموخته بود. روزی که این کودکان ناشنوا در تبریز امتحان می‌دادند مردم از دیوارهای مدرسه بالا رفته بودند، آنها می‌خواستند خواندن، نوشتن و حرف زدن کودکان ناشنوا را ببینند. باور نداشتند که این کودکان، توانایی خواندن و نوشتن داشته باشند. فکر می‌کردند معجزه‌ای رخ داده است.
کودکستان باغچه‌بان تبریز پیدا نشد
باغچه اطفال باغچه‌بان. این نام مدرسه و یا کودکستانی است که برای یافتن آن در شهر تبریز دست به دامان میراث فرهنگی تبریز شدیم. اولین مکانی که در آن باغچه‌بان پذیرای بچه‌های ناشنوا شد. اما بچه‌های میراث فرهنگی تبریز با تعجب پرسیدند که اینجا یی که دنبالش می‌گردید اصلا کجا هست. اداره دیگری فکر کرد ما دنبال مدرسه‌ای جدیدالتاسیس به‌نام باغچه‌بان هستیم و آدرس و شماره تلفن مدرسه‌ای را به ما داد که بعدا فهمیدیم که انگار گردی با گردویی اشتباه گرفته شده. تلاش‌ها برای یافتن محل این مدرسه بی‌سرانجام ماند.
مدرسه‌ای که جباردر سال ۱۳۰۳ شمسی تابلویی کوچک را با اعلانی بدین مضمون بر سر در آن کودکستان زد: «در باغچه اطفال کلاسی برای تعلیم نوشتن و خواندن و حرف زدن به بچه‌های کرولال گشایش یافت و هر طفل کر و لالی می‌تواند به طور مجانی در این کلاس تحصیل کند. از ساعت چهار تا ۹ بعدازظهر برای اسم نویسی به دفتر باغچه اطفال مراجعه کنید» صدای این اعلان مانند انفجار بمبی توجه عموم دانشمندان و فرهنگیان تبریز را به خود جلب کرد و جنجالی برپا ساخت.
خوشبختانه ثبات قدم باغچه‌بان بی‌نتیجه نماند چون دو روز بعد از اعلان دو فرزند آقای قزوینی و لطفعلی رعدی آذرخشی که کرولال مادر زاد بودند اسم نویسی کردند. پس از شش‌ماه در باغچه اطفال جشنی برای امتحان این سه کودک کرو لال برپا شد. در این جشن تمام فرهنگیان و دانشمندان تبریز و علمای خارجی و اعضای کنسولگری‌ها حضور داشتند و در حیاط بزرگ باغچه اطفال که محل نطق محمد خیابانی بود جایی برای گذاشتن یک صندلی دیگر باقی نمانده بود و علاوه بر دیوارهای حیاط، درختان خانه‌های همجوار هم آدم بار آورده بودند.
امتحان شروع شد بچه‌ها برای مردم درس خواندند و در تخته سیاه دیکته نوشتند. تقدیرها و تمجیدها از زمین می‌جوشید و از آسمان می‌بارید. مردم از دست زدن و هورا کشیدن سیر نمی‌شدند. به این ترتیب آموزش و پرورش ناشنوایان در ایران آغاز شد. البته با دشواری زیاد. باغچه‌بان بعد از موفقیت در تعلیم به سه کودک کرو لال در تبریز به فکر تالیف کتاب الفبای دستی مخصوص ناشنوایان در سال ۱۳۰۳ شمسی افتاد. اهمیت کارش در این است با اینکه در زمینه تعلیم و تربیت کودکان ناشنوا هیچ تجربه‌ای نداشته و هیچ‌گونه دوره‌ای را طی نکرده بود بعد از اندیشه و تلاش زیاد موفق به کشف اسرار صداهای زبان شد و آن را به دو گروه صداهای تنفسی و حنجره‌ای و هریک از آنها را به دو دسته صداهای امتدادپذیر و غیرامتدادپذیر تقسیم کرد.
میرزا جبار عسگر‌زاده به سال ۱۲۶۴ شمسی در شهر ایروان پایتخت کنونی جمهوری ارمنستان به دنیا آمد. جدش از مردم تبریز بود. او فعالیت مطبوعاتی شامل همکاری با روزنامه‌های قفقاز از جمله ملانصرالدین و انتشار مجله فکاهی لک‌لک را داشت و با شدت گرفتن کشمکش‌های قومی و دینی در ایروان ناشی از انقلاب روسیه به ناچار به همراه همسرش- صفیه میر بابایی – در سال ۱۲۹۸ شمسی به ایران کوچ کرد و از راه جلفا وارد شهر مرند شد و در آن وقت بیش از ۳۴سال نداشت. جبار در مرند به شغل آموزگاری در مدرسه دولتی احمدیه مشغول شد و براثر کوشش‌های بی‌دریغش در تعلیم و تربیت و بهداشت شاگردان، مورد توجه مدیرکل فرهنگ آذربایجان قرار گرفت و امکان انتقال جبار به شهر تبریز در اواخر اردیبهشت سال ۱۲۹۹ شمسی فراهم شد. در این زمان جبار چون شیوه تدریس الفبای فارسی را نارسا دید، روش تازه‌ای برای تدریس آن به کار برد که موفقیت زیادی همراه داشت.
در شیوه باغچه‌بان ابتدا کل کلمه را که کلمه کلید نامیده می‌شود به کودک نشان می‌دهند و سپس در قالب آن حروف جدید را به کودک می‌آموزند یعنی کل و جزء کلمه به طور هم زمان تعلیم داده می‌شود. جبار که همیشه از مشاهده هر گونه نو آوری در آموزش کودکان استقبال می‌کرد به دنبال بازدید از کودکستان خانزادیان که متعلق به ارامنه تبریز بود(تاسیس ۱۲۹۷ شمسی ) و با تشویق مدیر کل فرهنگ آذربایجان اولین کودکستان تحت پوشش وزارت معارف، باغچه اطفال را در مقصودیه کوچه انجمن در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۰۳ شمسی راه اندازی کرد و کلمه باغچه‌بان را به‌عنوان نام خانوادگی خویش برگزید و به جبار باغچه‌بان معروف شد. در آن زمان کودکستان در ایران مفهوم غریب و ناشناخته‌ای داشت چون هیچ‌گونه وسایل تربیتی برای کودکان از قبیل کارهای دستی و بازی و نمایشنامه و سرود و شعر و قصه و… وجود نداشت. جبار به ابتکار خود اینگونه وسایل را با دست و فکر و قلم خود تهیه می‌کرد و با استفاده از قصه‌های عامیانه که از بچگی به یاد داشت برای بچه‌ها نمایشنامه و شعر می‌سرود و چیستان می‌ساخت و دکوراسیون صحنه‌های نمایش بچه‌ها را نیز ترتیب می‌داد. لذا کارش در کودکستان با وجود مشکلات و مخالفت‌های زیاد بالاخره به صورت موفقیت آمیز پیش رفت و مورد استقبال والدین کودکان قرار گرفت. یاد باغبان گلهای خاموش گرامی و سرایش باغ ملکوت باد.
 
تعداد بازدید: 14622


 

نظر شما

نام:*
ایمیل:

ایمیل، برای ارسال پاسخ(در مواقع ضرورت) دریافت می شود و منتشر نخواهد شد
محدوده سنی:
متن:*